ساختار طرح در «نمایشنامه وکروم اروشی» بر اساس بوطیقای ارسطو

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان. زاهدان. ایران

2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی.دانشگاه سیستان و بلوچستان. زاهدان. ایران

3 استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان. زاهدان. ایران.

10.29252/kavosh.2021.10205.2338

چکیده

نمایشنامه یکی از گونه­ های مهم ادبی است که در ادبیّات ایران کمتر به آن توجه شده است. دانش پژوهانی که جرات گام نهادن در این وادی را می یابند، موفق به صید دُرر ارزشمندی از جنس اساطیر، فرهنگ، تاریخ، داستان، عرفان، فلسفه، باورها و عقاید، زبان و دقایق ادبی می ­شوند که گر چه سخت به دست می ­آید، به دست هر کسی نمی­ آید. وکروم اروشی، نمایشنامه­ ای شرقی برخاسته از سرزمین هزارتوی تمدن و عرفان و فلسفه اشراقی هند است که توسط کالیداس، یکی از برجسته ­ترین نویسندگان ادبیّات سانسکریت هند، تحریر شده است. نویسندگان این مقاله بر آنند تا ساختار نقشۀ داستانی این نمایشنامه را  بر اساس بوطیقای ارسطو، به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ­ای بررسی کنند تا به این سوال اصلی پاسخ داده شود که با وجود مشابهت­ هایی همچون آغاز و انجام نمایش­ ها، وجود شخصیت­ ها، گفتگو­ها، و... آیا ساختار نمایشنامه­ های کهن هند قابل تطبیق با بوطیقای نمایشنامه­ های کلاسیک یونان هست؟ نتیجۀ تحقیق نشان می­ دهد که با وجود مشابهت­ هایِ ناگزیر، نمایشنامۀ وکروم اروشی ساختار خاص «داستان در داستان» شرقی را دارد. طرح داستان شامل رویداد­هایی جانبی با ساختار اوجگاهی است که هریک استقلال اجرایی دارند و از این جهت نمایشنامۀ هندی ساختاری اپیزودیک دارد. دخالت خدایان و نیروهای فرازمینی نمایشنامه را از ساختار علت و معلولی ارسطویی دور کرده خردورزی کلاسیسم را از آن می­ گیرد و به جهت اعتقاد به کارما در میان هندوان، پایان مشخصی برای نمایشنامه وجود ندارد و بنوعی، پایان وقایع آن  مساوی با آغاز دیگری است که به نمایشنامه حالتی دورانی می­ دهد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Plot Structure of Vikramōrvaśhi Based on Aristotle’s Poetics

نویسندگان [English]

  • fatemeh vazifehdan-mollashahi 1
  • mohamad Barani 2
  • Maryam Khalili Jahantigh 3
1 Department of Language and Literature, Zahedan University of Medical Sciences. Zahedan Iran
2 Faculty Member of Farsi Language and Literature Department, Sistan and Baluchestan University. Zahedan. Iran.
3 Member of faculty of language and literature of Sistan and Baluchestan University. Head of the Faculty of Literature and Human Sciences.zahedan.iran.
چکیده [English]

The play is one of the most important literary genres that has been underestimated in Iranian literature. Vikramōrvaśhi is an eastern play from the labyrinthine land of civilization, mysticism, and illumination philosophy of India, written by Kālidāsa, one of the most prominent writers in the Sanskrit literature of India. The authors of the present paper intend to study the plot structure of this play based on Aristotle’s Poetics by an analytical-descriptive method and using library instruments in order to answer the main question of this research: Are the structures of the old Indian plays comparable to the poetics of classical Greek plays despite their similarities such as the beginning and the performances of the plays, the presence of characters, conversations, etc.? The results of the present research indicate that, despite the inevitable similarities, Vikramōrvaśhi’s play has the story-in-story structure of the Eastern stories. The story plot includes side events with a climatic structure each of which has an executive independence, and accordingly, the Indian play has an episodic structure. The intervention of deities and the extraterrestrial forces have moved the play away from the Aristotelian cause and effect structure, and removed the wisdom of the classicalism from this play, and due to the Hindus’ belief in karma, there is no definite end to the play, and in some way the end of the events equals another beginning which gives the play a circular state.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Play
  • Vikramōrvaśhi
  • Plot Structure
  • Thought
  • Classic Style
الف) کتاب­ها
1. ارسطو (1377). هنرشاعری، ترجمة فتح ­الله مجتبایی، تهران: بنگاه نشراندیشه.
2. ----- (1381). فن شعر، ترجمة عبدالحسین زرین کوب. تهران: امیرکبیر.
3. اگری، لاجوس (1336). فن نمایشنامه­نویسی، ترجمه مهدی فروغ، تهران: نشر زوار.
4. پرونه، میشل (1391). تحلیل متن نمایشی، ترجمة غلامحسین دولت آبادی. تهران: افراز.
5. ﭘﻮرﻧﺎﻣﺪارﻳﺎن، ﺗﻘﻲ(1386). رﻣﺰ و داﺳﺘﺎنﻫﺎی رﻣﺰی در ادﺑﻴﺎتﻓﺎرﺳﻲ، چاپﺷﺸﻢ. ﺗﻬﺮان: ﻋﻠﻤﻲ و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ.
6. پیکرینگ، کنت (1379)، شناخت نمایشنامه مدرن، ناصردشت پیما، چاپ اول تهران: انتشارات نمایش.
7. راهگانی، روح انگیز ( 1388). تاریخ نمایش، تآتر و اسطوره در عهد باستان. تهران: نشر قطره.
8. ریگ ودا (1367)، سیدمحمدرضا جلال نایینی، چاپ دوم، تهران: نشر نقره.
9. قادری، نصرالله (1380)، آناتومی ساختاردرام، تهران: نیستان .
10. کالیداس (1336). شکونتلا، ترجمة منثور و منظوم علی اصغر حکمت، چاپخانه«ق» بمبای 3.
11. ----- (1341). شکونتلا، ترجمة ایندو شیکهر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
12. کالیداس (بی تا)، وکرم اروشی، ترجمه سید امیرحسن عابدی، دهلی نو: شورای روابط فرهنگی هند.
13. کلارک، آرتور چارلز (1378). هزارتوی داستان، ترجمه نسرین مهاجرانی. تهران : نشر چشمه.
14. مکی، ابراهیم (1383). شناخت عوامل نمایش، چاپ چهارم، تهران: انتشارات سروش.
15. ملک پور، جمشید (1365). تطور اصول و مفاهیم در نمایش کلاسیک. تهران: جهاد دانشگاهی.
16. ناظرزاده کرمانی، فرهاد (1383). درآمدی به نمایشنامه شناسی، تهران: انتشارات سمت.
17. ــــــــــــــــــــ ( 1368). گزاره­گرایی در ادبیّات نمایشی. تهران: انتشارات سروش.
ب) مقالات
1. اسماعیل­پور، علیرضا (1394). «خاستگاه­های هنر نمایش در هند باستان و نگاهی به نمونه­های ایرانی آن»، پژوهش­های ایرانشناسی، سال5، شماره 2، صص 1-15.
2. ثمینی، نغمه وطاووسی، محمود (1384). «اسطوره و نمایش در هندوستان»، نشریه هنرهای زیبا، سال 6 ، شماره 22، صص 99-106.
ج) منابع لاتین
1. Madh. M. K. (1983).”History of Dramatic art in ancientIndia”abhinav .publication. India.
2. Rang acharya. Adya. (1999).”Natyasastra”munchiram manoharial publishers. New Delhi.
3. Singal. R. L. (1973).”Aristol and Bharata”. Publishing.
4. Stanton. Sarah (1996). “Cambridge paperback guid to theatre”. Cambridge press. London.
5. Vardpand. M. L. (1979).”Tradition in Indian theatre”. Abhinav publication. India.