دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
02
19
تحلیل و بررسی دیدگاههای اندیشمندان علوم بلاغی در زمینۀ تصدیر
9
26
FA
سیداحمد
پارسا
عضو هیأت علمی دانشگاه کردستان
dr.ahmadparsa@gmail.com
<br />یکی از آرایههای ادبی «ردّ العجز علی الصّدر» است که از تکرار واژۀ آغاز یک بیت در پایان آن پدید میآید و همین تکرار موجب زیبایی کلام میگردد. نام این آرایه موجب اختلاف نظر ادبای عرب و ایرانی گشته است. آنچه را ابن معتز، سکّاکی، خطیب تبریزی، سعد الدین تفتازانی و دیگر علمای عرب از آغاز تا امروز و بسیاری از اندیشمندان علوم بلاغی زبان فارسی «ردّ العجز علی الصّدر» نامیدهاند، در نظر محمّدبن عمر رادویانی، شمس قیس رازی و به تبع آنان، برخی از مؤلّفان معاصر کتب بدیع، «ردّ الصّدر الی العجز» خوانده شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی دلایل این اختلاف نظر و نمایاندن دیدگاه درستتر با ذکر دلایل مستند است؛ به همین منظور، همۀ آثار معتبر عربی و فارسی بررسی گردیده است. <br />بررسی ها بیانگر آن است که اختلاف نظر بر سر واژۀ «رد» است که در فارسی معانی مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است. این واژه بر اساس تداعی معانی و زیبایی شناسی بهتر است. «رد العجز علی الصّدر» خوانده شود. <br /> <br /> <br /><br clear="all" /><br /><br /><br /> <br /> <br />
ردّ العجز علی الصّدر,ردّ الصّدر الی العجز,بدیع,آرایههای ادبی
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_52.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_52_073e14b193a5a896104d2e093ed087a1.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2012
03
20
پسوند ( - ه) وندی پرکاربرد در زبان فارسی (رویکردی توصیفی)
27
56
FA
محمد جعفر
جباری
استادیار دانشگاه یاسوج
mjjbbari@yu.ac.ir
<br />پسوند (- ه / - ـه = /e/) از پرکاربردترین وندهای فارسی است. نقشاختصاصی و زایای این وند، ساختن صفت مفعولی یا اسم مفعول از بن گذشتة فعل است، به این معنی که از پیوند (- ه) با بن گذشتة همة فعلها میتوان صفت مفعولی یا اسم مفعول ساخت. اما وند (- ه)، افزون براین نقش، دارای نقشهای فرعی دیگری از جمله ساختن اسم مصدر و اسم ابزار از بن مضارع است که کمتر بدانها پرداخته شده است. از طرف دیگر اغلب دستورنویسان بررسی خویش را درباره (- ه) به پیوند این وند با صورتهای زبانی بسیط محدود کرده و به واژههای مرکبی که بر اثرافزایش وند (- ه) ساخته شده، نپرداخته و در نتیجه شمارمتنوعی از ساختواژههای مرکب حاصل از پیوند این وند را از قلم انداختهاند. دیگراین که گاه مثالهایی که ذیل یک مقوله از نقشهای این وند ثبت شده از اساس با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند، به طوری که میبایست ذیل مقولههای متفاوت درج میشدند. و بالاخره این که تحلیلهای انجام شده دربارۀ برخی از نقشهای این وند، گاه تجویزی است و در نتیجه از پاره ای از لغزشها مصون نمانده اند. در این مقاله با واکاوی و نقد پژوهشهای پیشینیان، به شیوهای توصیفی، وند (- ه) مورد بررسی قرار میگیرد و برخی از نقشهای این پسوند که از نظرها دورمانده، معرفی و نقشهای متنوع آن به صورت مجزا و تفصیلی عرضه میشود. <br /> <br /> <br /><br clear="all" /><br /><br /><br /> <br />
پسوند (ـ ه),بن مضارع,بن ماضی,وندافزایی,دستور زبان فارسی
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_56.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_56_ed3a8da1798680d7b816a422d7f0fe4f.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2012
03
20
پیامهای انسانی نظامی برای دغدغههای انسان معاصر
57
86
FA
مریم
صادقی
دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
m_sadeghi_38@yahoo.com
حسینعلی
قبادی
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
hghobadi@modares.ac.ir
ناصر
نیکوبخت
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
nikoubakht@yahoo.com
<br /> <br /><br />نظامی گنجوی، در نگرشی غالب، بیشتر به شاعری تغزّلی و پیرو مکتب غنایی شهرت یافته است اما واکاوی دقیق آثار وی حقیقتی دیگرگونه از سیمای واقعی نظامی برای انسان امروزی بازگو میکند که همانا ساحت خردورزانه و تعلیمی او و سخن پردازی هنرمندانه و پرشگرد او در پروردن معنی و خلق شعر حکمی و انسانی است. توجه به پیوند هنرمندانۀ صورت کلام او با معانی بلند و در نتیجه فربگی کلام حکیمانه اش، تصویری جامع الاطراف از نظامی به نمایش میگذارد که تک ساحتی و یکسونگری ذهنی را از او بازمیدارد. از این روست که عموم آموزههای وی جنبههای جهانی به خود گرفته و پیامی نو برای انسان امروز به ارمغان آورده است. این پژوهش بر آن است که جنبههای جهانی و پیامهای انسانی شعر نظامی را با تأکید بر مخزن الاسرار بررسی نماید. <br />روش پژوهش در این نوشتار، توصیفی- تحلیلی با تکیه بر رهیافت هرمنوتیک است که با استقصا درآثار نظامی، بویژه مخزن الاسرار و به روش اسنادی صورت گرفته است. از نتایج کاربست این رهیافت علمی و تتبع در آثار یادشده برمیآید که از نظر این شاعر بزرگ، توجّه به خویشتن شناسی و تأمل در ساحتهای بیکران وجود آدمی، راهکاری اساسی برای رهایی از قید و بندهایی است که مخّل آرامش فکری و روحی انسان است. از این رو، اهمّیّت دادن به مکانت و کرامت انسان در گردونۀ هستی و نفی خشونت و دعوت به نیکی و صلح، از محورهای عمدۀ پیامهای نظامی است و تأویلات ویژه و نگـاه وی به جهـان با رویکرد ی فرازمانی و فرامکانی، حکایت از جهانی بودن پیامهای او دارند. <br /> <br />
نظامی,پیامهای جهانی,آرمانشهر,مخزن الاسرار,اقبالنامه
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_58.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_58_7affb7a5aa9c83473200a4d89a2c61d6.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2012
03
20
بررسی روایت و بن مایههای داستانی در نفثهالمصدور
87
134
FA
محمود
رنجبر
دانشجوی دکتری دانشگاه گیلان
mranjbar@guilan.ac.ir
محمد علی
خزانه دارلو
استادیار دانشگاه گیلان
<br /> <br /> <br />نفثهالمصدور یکی از آثار مهم تاریخی، ادبی اوایل قرن هفتم هجری قمری است. شهاب الدّین محمّد خرندزی زیدری نسوی در سال 628 (ه.ق) - چهار سال پس از مرگ سلطان جلال الدّین خوارزمشاه- این اثر را به منظور شرح مصایب خود در زمان ملازمت و پس از مفارقت از سلطان، خطاب به یکی از متنفذین دیار خود نوشته است. اگرچه نویسندة اثر قصد داستان گویی نداشته؛ امّا ترتیب انتخاب ماجراها، نظمی علّی و معلولی به همراه بن مایههای روایی را به وجود آورده است. پرسش اساسی پژوهش این است که آیا میتوان نفثهالمصدور را یک اثر روایی با بن مایههای داستانی دانست؟ برای پاسخ به این پرسش، با واکاوی روایت نفثهالمصدور تلاش شده است، تاآن رااز منظر جنبههای روایت و تطبیق چهار مقولة مبانی روایت، کانونی شدگی، زاویۀ دید و گفتمان روایی- به منظور محدود شدن در حدّ یک مقاله- مورد بررسی قرار دهیم . <br />استفاده از چارچوب روایت در نفثهالمصدور نشان میدهد، اگر چه نویسنده قصد داستان گویی نداشته است، امّا در پس آرایههای متعدد و نثر مصنوع این اثر، بن مایههای داستانی وجود دارد. <br />با بسط این روش، و توسّع در به کارگیری عناصر داستانیِ امروز در آثار تاریخی ادبی کهن، -بخوبی- میتوان این آثار را تحلیل و بخشی از جنبههای پنهان آنها را نشان داد. <br /> <br /> <br /> <br /><br clear="all" /><br /><br /> <br /> <br />
روایت,زیدری,نفثهالمصدور,راوی
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_59.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_59_80c4729e12046a6147a1b6738d365cb9.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
03
21
تقابل دو گانۀ نشانهها در داستان ضحاک
115
134
FA
علی حسن
سهراب نژاد
استادیار دانشگاه پیام نور ایلام
sohrabnejad2@gmail.com
<br /> <br /> <br /> <br /><br />یکی از نظریه های مهّم زبانی که توجّه بسیاری از منتقدان ادبی و اسطورهشناسان را به خود جلب کرده است، نظریۀ دلالت ضمنی یا دلالت ثانوی زبان در اصطلاح علم نشانه شناسی است. با این نظریه، شعرهای ناب و اساطیر، دیگر تنها بر یک معنی عادی و معّین که در سطح اوّلیۀ زبان مطرح میشوند، دلالت ندارند بلکه به معانی و سطوح بالاتری ارجاع میدهند که خواننده در مفهومبخشی به آنها سهم بسزایی دارد. <br />داستان ضحاک، یکی از زیباترین داستانهای شاهنامۀ استاد توس است که مرزهای مشترکی با اساطیر دارد. زبان در این داستان بر اساس ساختار، معنی را پنهان میکند و به سطوح بالاتری از سطح دلالتی اوّلیّه، اعتلا <br />می بخشد. بنابراین، ساختار اوّلیّۀ داستان، دالی است که نه تنها به یک مدلول، بلکه به دالهای دیگر ارجاع میدهد و نظامی ثانوی در زبان ایجاد میکند که گاهی بر اساس برخی تقابلها، قابل درک است. <br />تقابل دوگانه در زبانشناسی و نشانهشناسی و در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی، عناصری اساسی و مفاهیم کلیدی هستند که در تفسیر و تأویل معنا مورد توجّه قرار میگیرد. دراین مقاله سعی میشود با تبیین نظریۀ دلالت ضمنی(نظام ثانوی زبان) و تقابل دوگانه، شخصیّتهای جمشید، ضحاک و فریدون به عنوان نشانههایی با دلالت ثانوی و دارای ابعادی متقابل مورد بررسی قرار گیرد و به این درک و تأویل نشانهشناختی نزدیک گردیم که اولاً استفاده از تقابلهای دوگانۀ نشانهشناسی، در تحلیل شخصیّتهای داستان ضحاک میتواند راهگشا باشد، ثانیاً شخصیّتهای ضحاک و فریدون میتوانند به ابعاد دوگانۀ وجود جمشید تأویل شوند؛ ثالثاً جمشید خود نیز میتواند سیمای انسانی دوبُعدی و برزخی را تصویر کند که گاه بُعدی اهورایی(فریدونی) و گاه بُعدی اهریمنی(ضحاکی) دارد. <br /> <br /><br /> <br /><br clear="all" /><br /><br /> <br />
نشانه شناسی,دلالت ضمنی,تقابل دوگانه,شاهنامه,ضحاک و جمشید
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_80.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_80_8cceacfa4f44aae4711aa14c16886031.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
04
05
کارکرد دیگرگون قافیه در غزل معاصر
135
163
FA
غلامرضا
کافی
استادیاردانشگاه شیراز
ghkafi@shirazu.ac.ir
<br /> <br /> قرن حاضر، عصر بدعتکاری خوانده شده است و به همین سبب، تحوّلات ادبی نیز در این دوره فراوان بوده و ادبیات فارسی گستردهترین تحول ساختاری خود را در این قرن تجربه کرده است. بنیان این نوشته نیز برگونهای تحول ساختاری در غزل معاصر به همراه نشان دادن طرفهکاریها در قافیۀ آن استوار است. در این مقاله به کارکرد قافیۀ مدرّج و انواع آن، قافیۀ آوایی، بازی با قافیه، لغزش در قافیه پرداخته شده، یافتهها نیز با آمار و ارقام در دو جدول نشان داده شدهاند و در مقدمه، در چگونگی غزل معاصر سخن رفته است. براساس یافتهها «مدرّج وابسته» شگرد مطلوب غزلسرایان در قافیه به حساب میآید و «قافیۀ آوایی» در مرتبۀ دوم قرار دارد.<br /> <br /><br /> <br /> <br clear="all" /><br /><br /> <br /> <br />
فراغزل,موسیقیکناری,غزل پیشرو,غزل معاصر,قافیه
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_92.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_92_b75bbcc20252a7eb05a8145040e6d54c.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
04
05
کارکرد کنشهای ارتباطیِ برونزبانی در داستانهای مصطفی مستور
165
196
FA
احمد
رضی
دانشیار دانشگاه گیلان
ahmad.razi@yahoo.com
سمیه
حاجتی
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه گیلان
<br /> مصطفی مستور، از داستاننویسان معاصر است که آثار داستانیاش از سوی مخاطبان و منتقدان مورد استقبال قرار گرفته است و برخی از آثار او به چندین زبان ترجمه شده است. در این نوشتار با نگاهی میانرشتهای بازتاب کنشهای برونزبانی و کارکردهای عمدۀ آن در داستانهای مصطفی مستور شامل «عشق روی پیاده رو»، «استخوان خوک و دستهای جذامی»، «من گنجشک نیستم»، «چند روایت معتبر»، «حکایت عشقی بیقاف بیشین بینقطه»، «من دانای کل هستم»، «روی ماه خداوند را ببوس» مورد تحلیل قرار میگیرد. کنشهای برونزبانی از کانالهای مهم ارتباطات غیرکلامی است که بخش قابل توجهی از حجم روایت داستان را شامل میشود و مؤلفههایی از جمله حرکات و اشارات چشم و ژستها و رفتارهای فرد و... را در بر میگیرد.<br /> در این مقاله، ضمن بیان اهمیّت روایت کنشهای ارتباطیِ برونزبانی در داستاننویسی و نقش آن در شکلگیری عناصر داستانی از جمله شخصیّتپردازی، درونمایه و... کارکردهای مختلف کنشهای ارتباطی برونزبانی از جمله کارکردهای تأکیدی، تکمیلی، جانشینی، تکذیبی مورد بررسی قرار میگیرد و مشخص میشود که کدام یک از کارکردها در داستانهای مستور بیشتر مورد توجه قرار گرفته است وکنشهای ارتباطی چه نقشی در شکلگیری و پیشبرد روایت داستانهای او دارد.<br /> نتیجة این پژوهش نشان میدهد که کارکرد جانشینی در داستانهای مستور برجستهتر از سایر کارکردهاست، امّا از بین کارکردهایی که برای رفتار چشم مطرح میشود، بیان عواطف گستردهتر است. همچنین از رفتارهای غیرکلامیِ شخصیّتهای داستانها، درونمایههایی چون بیتفاوتی، تنهایی، اندوه، بیقراری و اضطراب و... برداشت میشود. <br /><br /> <br /> <br clear="all" /><br /> <br /> * تاریخ دریافت مقاله: 6/9/89 تاریخ پذیرش نهایی: 6/10/91<br /> 1- نشانی پست الکترونیکی نویسندۀ مسئول:ahmad.razi@yahoo.com<br /> <br /> <br />
روایت غیرکلامی,عناصر داستان,داستاننویسی معاصر فارسی,مصطفی مستور
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_93.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_93_f0024e0a3a953cc1e1a5a31b8bff9911.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
02
19
تحلیل عناصر داستانی در هفت گنبدنظامی گنجوی
197
231
FA
یوسف
گل پرور
دانشچوی دکتری دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
y_golparvar8@yahoo.com
محمد حسین
محمدی
استادیار دانشگاه تهران
<br /> شناختن اندیشههای اخلاقی و تعلیمی بزرگان ادبی جز با مطالعه آثار به جا مانده از آنان امکانپذیرنیست. اندیشههای بزرگان ادبی و شعرا، گاه در پرده نثر نمایان است و گاه در میان نظم. نثر یا نظم، گاه شکل داستانی به خود میگیرد. نظامی گنجوی یکی از برترین داستان سرایان منظوم بازبانی پویا و تصویری است. هنر داستان پردازی نظامی در هفت پیکر و برجستهترین بخش آن هفت گنبد، جلوهای بیبدیل دارد. در این مقاله کوشش شده است ضمن ارائۀ تعاریف روشن و جامع از عناصر داستانی، با شیوۀ توصیفی - تحلیلی قواعد حاکم بر ساختار قصّههای هفت گنبد بررسی گردد. برای تحقق این هدف، ابتدا به بیان ویژگیهای زبان داستانی نظامی و سپس به معرفی مختصر هفت پیکر و شخصیّت بهرام پرداخته شده است. آنگاه با تعریفی کوتاه از عناصر داستان، هریک از قصّههای هفت گنبد بر اساس عناصر داستانی نظیر پیرنگ، صحنهپردازی، درون مایه، شخصیّت، لحن و حقیقت مانندی تحلیل و از نظر فنی ارزشگذاری شده است. این مقاله بر اساس تحلیل عناصر برجسته داستانی، میدارد که نظامی در داستاننویسی از سنت قصّه در قصّه گفتن بهره میبرد و برای تازگی بخشیدن به داستان خویش، از شگرد صحنهپردازیهای پویا، توصیفات بیرونی حیرتانگیز و گرهافکنیهای متعدد در پیرنگ استفاده کرده است. در دیگر عناصر، داستانهای نظامی عموماَ از ویژگیهای قصّههای کهن برخوردار است.<br /> <br /> <br /> <br /> <br clear="all" /><br /><br />
نظامی,هفت پیکر,هفت گنبد,عناصر داستانی
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_299.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_299_0a51fc35fda0d0a8e61e6aeded07bf1f.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
02
19
ردپای داستان قرآنی ابراهیم(ع)در مژگان سیه حافظ
233
263
FA
علی
نظری
دانشیار دانشگاه لرستان
alinazary2002@gmail.com
<br /> تأویل پذیری، یکی از بارزترین ویژگیهای شعر حافظ، محسوب میگردد. در این میان، غزل 354 با مطلع «به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم...»، از جمله غزلیّاتی است که با نگاهی تأویلی، با داستان حضرت ابراهیم (ع) و اسماعیل(ع) در سورۀ صافّات قابل تطبیق است. تعبیر «قصر حور العین» در غزل 354 که برگرفته از آیات سوره صافّات، ص، واقعه و رحمن است، نشانه، ردّ پا و پل ارتباطی است که از یک سو، ذهن مخاطب را با داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) در سورۀ صافّات پیوند میدهد و از سوی دیگر، میان ابیات غزل، بست و پیوند و هماهنگی ایجاد میکند.<br /> بر اساس این تأویل و تحلیل در مییابیم که حافظ، هنرمندانه و با زبان غزل، میان «قصر حور العین« و«قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ»، «فرهاد» و «ابراهیم»(ع)، «غوغای خیال خواب دوشین» و «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى»، رخنه در دین و «فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ» و «ما تَنْحِتُونَ»، چشم بیمار و إِنِّی سَقیمٌ و... ارتباط واژگانی و معنایی ایجاد کرده است و در حقیقت، تعابیر، مضامین و بن مایههای اصلی غزل را از داستان قرآنی گرفته و آنها را با ساختار هنری و ادبی غزل هماهنگ کرده است و در نتیجه از خلال این تأویل از یک سو، مفهوم و معنای دیگرگون و جدیدی از مفردات، تعابیر و ابیات غزل میتوان ارائه داد و از سوی دیگر میان ابیات غزل ارتباطی منطقی تر و وحدتی اندام وار میتوان ایجاد کرد که فهم ابیات را آسانتر میکند. <br /> در این مقاله ارتباط میان غزل و داستان قرآنی تبیین و تحلیل میگردد و در کنار دیگر معانی و شروحی که تاکنون از این غزل ارائه شده، تحلیل، ترجمان و تأویل دیگرگونی را به استناد اثرپذیری حافظ از آیات قرآن کریم، نشان داده میشود.<br /> <br /> <br clear="all" /><br /> <br />:<br /> <br /> <br />
قرآن کریم,ابراهیم(ع),اسماعیل(ع),حافظ,حور عین,تأویل پذیری
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_300.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_300_15a1915abd8a611af6213ea2b028ef0f.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
02
19
بررسی ساختارروایی سه داستان از تاریخ بیهقی برمبنای الگوی کنش گریماس
265
291
FA
فهیمه
خراسانی
دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس
tooska_fahimeh@yahoo.com
غلامحسین
غلامحسین زاده
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
gholamho@modares.ac.ir
<br />تاریخ بیهقی، اگرچه یک اثر تاریخی است، یکی از شاهکارهای ادب منثور فارسی به شمار میرود که پس از حدود هزار سال از تاریخ نگارش آن، هنوز هم خوانندگان بسیاری آن را با لذت و اشتیاق فراوان میخوانند و نویسندۀ آن را تحسین میکنند، حال آنکه حتّی نام بسیاری از کتابهای تاریخی همدوره و همعرض آن را کمتر شنیدهاند. فرض این مقاله دربارۀ چرایی این توفیق است؛ تاریخ بیهقی، اگرچه یک کتاب تاریخی است، از مرحلۀ متون تاریخی عبور کرده و به حوزۀ متون ادبی و داستانی وارد شده است. روش برگزیده شده برای بررسی این فرض، الگوی کنش گریماس (از نظریه پردازان مشهور روایت و معناشناسی ساختارگرا) است و نمونههایی که از کتاب تاریخ بیهقی برای این بررسی انتخاب شدهاند، داستانهای بوبکر حصیری، افشین و بودلف و خیشخانه است.<br /> الگوی کنش شامل دو عامل است: کنشگر، هدف فرستنده، گیرنده، یاری دهنده و بازدارنده. کنشگر، نقش اصلی را دارد و سایر عوامل با توجّه به رابطه ای که با کنشگر اصلی دارند، روند داستان را پیش می برند.<br /> بررسی متون منتخب بر مبنای مربع معناشناسی و زنجیرههای روایی موجود در داستان و سیر شکلگیری معنا در آنها، مطابقت این متون را با الگوی کنش گریماس - که معیار سنجش متون داستانی است - تایید کرده و فرض مقاله را به اثبات رسانده است.<br /> <br /> <br clear="all" /><br /><br />
تاریخ بیهقی,الگوی کنش,گریماس,نقد ادبی,ساختار روایی,تقابل دوگانه
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_353.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_353_463ecd88f119cddb0ec887124be6b0db.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
02
19
بلاغت نثر صوفیانۀ خطابی در تمهیدات عین القضات*
293
321
FA
مریم
عرب
کارشناس ارشد دانشگاه ارومیه
maryamarab1364@gmail.com
فاطمه
مدرسی
fatememodarresi@yahoo.com
<br /> تمهیدات به مانند دیگر آثار عینالقضات متأثّر از مشرب و مشی عرفانی اوست و در عین تعلیمی بودن تجربیّات عارفانۀ او را بیان میدارد. از اینرو عین القضات در آن زبانی با اصطلاحات خاص پدید میآورد که به یاری آن بتواند مقاصد و اندیشههای عارفانه و احساسات و هیجانات درونی خود را به گونهای مؤثرتر ابراز نماید. عین القضاه، بخوبی میداند میزان اثرگذاری گفتار در مقایسه با نوشتار بیشتر است؛ دلایل این امر بروز احساسات و هیجانات گوینده، لحن و آهنگ ادای جملات، حالتهای صورت و دست گوینده و از همه مهمتر حضور شنونده و مشاهدۀ احوال و عکسالعملهای او توسّط گوینده است، زیرا گفتار را نمیتوان فقط مشغلۀ گوینده قلمداد کرد. گفتار حاصل ارتباط متقابل گوینده با شنونده است و گوینده پیشاپیش، واکنش شنونده را در فعّالیّت کلامی خود دخالت میدهد، از اینرو از کلام خطابی بهره میگیرد تا شنوندگان را به صورت پویا به سمت جریان عمل پیش برد. به این ترتیب خوانش و تحلیل متن مبدّل به تجربهای زیباشناسانه میشود که از رهگذر آن خواننده و متن، در ذهن خواننده به هم میپیوندند و معنی را خلق میکنند. این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی به بررسی اقسام خطاب در نثر صوفیانۀ تمهیدات میپردازد. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که عینالقضات کوشیده به جای بیان مفاهیم و معانی عرفانی در کسوت جملات خبری از انواع جملات انشایی با معانی ثانوی بهره برگیرد تا به این وسیله بر تأثیر کلام خود بر خواننده بیفزاید.<br /> <br clear="all" /><br /><br /> <br /> <br /> <br /> <br /> <br />
عینالقضاه,تمهیدات,نثرصوفیانه,نثرخطابی
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_354.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_354_ad22bdbef81233a37e8ef778ee18b836.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
02
19
پژوهشی در نقش موسیقایی «تکرار» و دیگر کارکردهای آن در شعر فروغ فرخزاد*
293
321
FA
محمد
عنایتی قادیکلایی
کارشناس ارشد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران
enayati7663@yahoo.com
مسعود
روحانی
دانشیار دانشگاه مازندران
ruhani46@yahoo.com
<br /> شعر هنری است زبانی، و موسیقی لازمۀ طبیعت شعر است؛ زیرا این موسیقی است که معنی، تخیّل و عاطفۀ نهفته در شعر را به مخاطب منتقل میکند و باعث ایجاد همگونی در شعر میشود<em>.</em> موسیقی شعر یعنی نظام خاصی که در محور افقی و عمودی شعر وجود دارد. موسیقی شعر فارسی در ادوار مختلف<em> بر چهار گونه بوده که عبارتند </em>از: موسیقی بیرونی، موسیقی کناری، موسیقی درونی و موسیقی معنوی.<br /> در شعر معاصر بر خلاف شعر کلاسیک، به موسیقی بیرونی و کناری کمتر توجّه شده و در عوض شاعران در راه غنیسازی موسیقی شعرشان، بیشتر به موسیقی درونی روی خوش نشان دادهاند. از جمله آرایههایی که در موسیقی درونی شعر معاصر کارکرد فراوانی دارد، «تکرار» است؛ یادآوری میگردد تمامی آنچه را که آرایههای لفظی خوانده میشود، در حقیقت گونه هایی از تکرارهای هنری یا واجآرایی است زیرا وجه مشترک همۀ آنها چیزی جز تکرار واکها نیست.<br /> تکرار در شعر فروغ از پرکاربردترین آرایههاست؛ بنابراین در این پژوهش آن گروه از آرایههایی که عناصر سازندۀ آنها بر تکرار واکها استوار است، در شعر فروغ مورد بررسی قرار گرفت و نقش این «تکرار» در موسیقی شعر او بررسی گردید. غیر از کارکرد موسیقایی «تکرار» در شعر فروغ، میتوان به کارکردهای دیگری همچون: وحدت شاعر و مخاطب، جانبخشی به واژگان، برجستهسازی مضمون، ایجاد مفاهیم تازه، القای حسّ درونی شاعر و توضیح و تفسیر مضمون، ایجاد وحدت لحن و اندیشه، تداوم بخشیدن به فعل یا حالتی، ایجاد مدخلهای متعدد در شعر و حفظ شکل ذهنی آن اشاره کرد.<br /><br /> <br /> <br clear="all" /><br /> <br /> * تاریخ دریافت مقاله: 1/10/89 تاریخ پذیرش نهایی: 7/8/90<br /> 1- نشانی پست الکترونیکی نویسندۀ مسئول:enayati7663@yahoo.com<br /> <br /> <br />
شعر معاصر,موسیقی شعر,موسیقی درونی,تکرار,فروغ فرخزاد
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_355.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_355_937f506d9c1f49ef4143c3f61d987ad6.pdf
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
13
25
2013
02
19
بررسی ساختار عزیمتها در دارابنامه*
353
370
FA
کبری
بهمنی
مربی دانشگاه آزاد اسلامی درود
bahmani@iau-droud.ac.ir
<br /> دارابنامه، روایت بلندی از کشور گشاییهای فیروز شاه، پسر ملک داراب است. داستانی حماسی– عشقی از قرن هشتم و از نمونههای ادبیات فولکلوریک. در ریختشناسی، براساس الگوی ولادیمیر پراپ، ساختارگرایِ روسی، تلاش میشود الگوی ریختشناسی بر متون ادبی؛ بویژه فولکلور اعمال شود. در این شیوه، قصّهها بر پایه اجزای تشکیل دهنده آنها و مناسبات و همبستگی این اجزا با یکدیگر و با کل قصّه توصیف میشوند و هدف در این بررسی کشف و شناخت ساختار اصلیِ قصّه(Master form) است.<br /> در دارابنامه حوادث مختلفی روی میدهد و نابسامانیهایِ بسیاری را برای لشکرایران به وجود میآورد.به دنبال هر حادثه، قهرمانی برای جبران آن عزیمت میکند.حوادثی که قهرمانان پشت سر میگذارند با وجود تلوّن و گوناگونی از ساختاری مشابه برخوردار است.<br /> اِعمال الگوی ریختشناسی بر دارابنامه منجر به شناخت دو نوع عزیمت در داستان شده است. نوع اول از روندی ساده و مستقیم با قهرمانی واحد برخوردار است. نوع دوم ترکیب چند عزیمت است. حرکت قهرمانان قصّه برای جبران فاجعه در نقطهای که اغلب تقدیر تعیین میکند، به یکدیگر میپیوندند. آنچه تفاوت عزیمتها را ایجاد کرده، عنصر شرارت و نوع شریر داستان است که به شریر انسانی و غیر انسانی یا ماورایی تقسیم میشود. شرارت هر کدام، کنش خاصّی را از سوی قهرمانان می طلبد.<br /> <br /> <br clear="all" /><br /><br />
دارابنامه,ریخت شناسی,عنصر عزیمت,داستانهای عامیانه
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_356.html
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_356_e2bace3ba1746bf6d66bc475089c3424.pdf