per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
9
41
382
Research Paper
دگرگونی درون مایةقصّه های عرفانی در بازنویسی های آذریزدی
Changing the Mystical Themes of Azar Yazdi’s Stories
اکرم عارفی
akram_arefi@yahoo.com
1
مریم شعبان زاده
2
کارشناسی ارشد دانشگاه سیستان و بلوچستان
عضو هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان
چکیده مهدی آذریزدی(1388-1300) از پیشگامانِ بازنویسی آثار کهن برای کودکان و نوجوانان، بین سالهای 1336 تا 1369 مجموعة هشت جلدی «قصّههای خوب برای بچههای خوب» را بازنویسی کرد. انتقال درونمایة اخلاقی در کنار آشنایی مخاطبان با گنجینة ارزشمند ادب فارسی، از اهداف اصلی آذریزدی در این بازنویسی ها بوده است، از اینرو وی سعی در گزینشی اخلاقگرایانه از قصّهها داشته است. در حکایتهایی که انتقال مسایل اخلاقی به مخاطب، کمتر مورد توجّه بوده، بازنویس به گونهای آشکار، قصّه را بازآفرینی نموده و درونمایههای اخلاقی به آن افزوده است. این پژوهش به بررسی درونمایه در «قصّههای مثنوی» و «قصّههای شیخ عطّار» میپردازد. با این بررسی، میزان دگرگونی درونمایه در بازنویسی آذریزدی، آشکار میشود. آذریزدی با دگرگونی درونمایه در بازنویسی، گاه از قصّههای عرفانی تصویری کاملاً متفاوت به وجود آورده و آفرینش تازهای رقم زده است. حتّی در مواردی، پا را از بازآفرینی نیز فراتر نهاده و قصّهای کاملاً متفاوت با مأخذ اصلی پدید آورده است. در بازنویسی آذریزدی، درونمایهها به اخلاقی، اجتماعی، دینی و تاریخی و در مأخذ اصلی به عرفانی، دینی، اخلاقی و اجتماعی قابل دستهبندی است. در قصّههای بازنویسی شده، درونمایههای اخلاقی با 2/60% بیشترین بسامد را دارد. در حالی که در مأخذ اصلی تنها 6/19% درونمایهها اخلاقی است و درونمایههای عرفانی با 5/62% بیشترین بسامد را دارد.
Mehdi Azaryazdi is amongst the precedents in rewriting the classic stories for youths and children. He recreated the book “Nice Stories for Nice Children” in eight volumes since 1957 until 1990. His main aims were to transfer the ethical messages to the young readers as well as familiarizing them with the valuable treasure of Persian literature. Hence he has apparently recreated the main theme of the stories into an ethical theme. Therefore, the mystical stories of Molavi and Attar have so much changed that there does not exist any common aspect between them and the final work of Azaryazdi. This paper investigates the themes of “Molavi’s Stories” and “Attar Stories” and compares them with the rewritings of Azar yazdi. It is declared how much Azaryazdi has changed the themes of the stories. As Azaryazdi has definitely changed the themes of these stories to social, ethical and sometimes to historical and royal themes. As a comparative analysis, while just only %19.6 of the original resources of Azaryazdi’s rewritings come with the ethical theme, this theme, in Azaryazdi’s works, appears over %60.2; where the original resources are mainly (%62.5) covered by mystical theme. By such a rewriting, there is no doubt thatAzaryazdi has clearly recreated completely new stories from the sense of the classic stories.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_382_d806db54d9e8e3fbfb275d5bab6c6eb1.pdf
مهدی آذریزدی
بازنویسی
داستانهای کودکان و نوجوانان
بازآفرینی
Mahdi Azaryazdi
Rewriting
Mystical theme
Ethical Story
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
39
67
383
Research Paper
نگرشی تازه بر مأخذشناسی قصّهء شاه و کنیزک
- "A New Look at the Sources of the Story of the King and the Woman
محمد پارسانسب
parsanasab63@yahoo.com
1
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی
چکیده مأخذیابی و ریشهشناسی حکایات مثنوی، به طور رسمی، سابقهای به قدمت تألیف کتاب مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی دارد و بدون شک، این پژوهش کمنظیر، بسیاری از ابهامات موجود در این زمینه را مرتفع کردهاست. با این همه، مطالعات انجامیافته در این باره، حکایت از آن دارد که در ریشهیابیِ قصّههای مثنوی، نمیتوان به مأخذی واحد ارجاع داد. مثنوی مولوی، حاصل ارتباط و تعاملِ فکری مولانا با خیل کثیری از منابع و متون دینی، تفسیری، صوفیانه، تاریخی، و بویژه فرهنگ عامّه است. ردیابیِ این سرچشمههای غنی، هرگز از مطالعات تکبعدی و یکسونگرانه ساخته نیست. از اینرو، در این نوشتار برآنیم تا به مدد مطالعات ساختاری، روایتشناختی، گفتمانشناختی و برخی تحلیلهای معنایی، ردّپای دقیقتری از سرچشمۀ این حکایت به دست دهیم. برای این منظور، نخستین و بنیادیترین قصّۀ مثنوی، یعنی قصّۀ شاه و کنیزک را واکاوی و تحلیل کردهایم. مطالعات ما نشان میدهد که این قصّه، مستقیم یا غیرمستقیم، با خیل کثیری از قصّهها و بنمایههای عاشقانه، عارفانه و تعلیمی فارسی نسبت دارد و در این میان، شباهت آن با روایتی در کتاب آدابالحرب و الشّجاعه، آشکارتر مینماید.
The study of source of Mathnavi goes back to the age of composing “Maakhez e QesasvaTamsilateMathnavi”. Undoubtedly, the present study will remove most of ambiguities in the field. However, the results of the studies have been unremarkable so farindicating we cannot think just about one source. Mathnavi is originated of Moulana’s interactions with lots of sources and religious, historical, interpretative, mystic texts, even folklore. Tracing to such a rich source is never accomplished by mono-dimension studies. Thus in this study we intend to obtain a real precise trace of these tales by means of intertextual, structural, narrative, motive studies. Thus, for this purpose, we analyzed the essential and first tale of Mathnawi, “Qessye Shah oKanizak”. We understood this tale, is connecteddirectly or indirectlyto many Persian romantic, mystical, didactic stories.Meanwhile is more similar to a tale in “Adabolharbevashshojaah”
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_383_2868af6aaeb99fc80d43194669eba58d.pdf
مثنوی مولوی
شاه و کنیزک
بهرامشاه و کنیزک
مأخذیابی
روایتشناسی
بینا متنیّت
MathnaviManavi
“Qessye Shah o kanizak”
Bahramshahvakanizak
morphology
Narratives
Motive
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
67
99
384
Research Paper
بررسی وزن اشعار سعیدا نقشبند یزدی
- A Survey of the Rhythmic Pattern of SaidaNaqhshbandiYazdi’s Poems
محمدرضا نجاریان
reza_najjarian@yazd.ac.ir
1
عضو هیات علمی دانشگاه یزد
سعید نقشبندی یزدی، متخلّص به «سعیدا»، از شاعران غزلسرای سبک هندی یا اصفهانی قرن یازدهم هجری است .او خود را ریزه خوار خوان جامی، نظامی، سنایی و عطّار دانسته، ارادتی خاص به خواجة شیراز می ورزید وبا صائب تبریزی، مراوده و دوستی داشت. دیوان سعیدا حاوی 4815 بیت در 5 قالب : غزل، قصیده، مثنوی، قطعه و رباعی است؛اما غزلسرایی عرصة هنری مسلّم اوست؛ به طوریکه حجم زیادی از دیوانش را به این قالب اختصاص داده است(590 غزل). از نظر سبک شناسی می توان سعیدا را در غزل شاعر بحر رمل دانست، بحرهای مضارع و مجتث و هزج در مرحله بعد از آن قرار دارند.دراغلب غزل هایش از پرکاربردترین اوزان شعر فارسی بهره جسته است مثل رمل مثمن محذوف و مضارع مثمن مکفوف محذوف. البته چند غزل در وزن ضربی و تند یا خیزابی و پر تحرک به چشم می خورد که عواطفی شورانگیز و پر جذبه و حال همچون غزلیات قلندری مولانا را تداعی می کنند. بحرهای غزل سعیدا جز رجز و مقتضب، در قصاید او هم دیده می شود. او مثنوی را در بحر سریع و قطعه را فقط در بحور مجتث ، خفیف و مضارع سروده است.در رباعی بیشتر از بحر هزج مثمن اخرب مقبوض اَزَل استفاده کرده است . در دیوان سعیدا اوزان دوری کمی دیده می شود و غالب اوزان او « جویباری » و ملایم اند. در این مقاله سعی بر این است تا با کمک جدولهای آماری دقیق ، اوزان رایج و کم کاربرد بحرهای اشعار سعیدا معرفی و تحلیل شود و جایگاه او در سبک هندی تبیین گردد.
Said NaqhshbandiYazdi, pseudonymed as Saida, was an 11th century (A.H) sonneteer whose poems, like those of his contempories, were in Indian or Isfahan style. He considered himself as a devoted follower of Jami, Nezami, Sanai, and Attar. He also adored Hafiz of Shiraz and was in close terms with Saeb Tabrizi. Saida’s anthology consists of 4815 lines versified in five genres: sonnet, ode, mathnavi, stanza, and quatrain. However, the major bulk of his poems (590 poems) comprises sonnets. Stylistically, saida is categorized primarily as a poet of Ramal foot, while Mozare’, Mojtass and Hazaj feet come next to that. His sonnets often employ the most frequent Persian rhythms such as elliptical octave Ramal and elliptical Makfuf octave present, but there also exist a few sonnets with a hectic, fast-tempo rhythm that rises ecstatic spirits like Moulana’s unscrupulous verses do. Expressing complex, far-fetched, and lampoon-free concepts, Saida’s sonnets project love and mysticism in a pleasant manner.His sonnet rhyths, except for Rajaz and Moqtazab, are tried in some of his odes too. While his mathnavis are in a fast tempo, his stanzas are written in Mojtass, slow, and present rhythms. As for quatrains, he has mostly used AzalMaqhbuzAkhrabactave, Hazj. Apart from the rhythms ever mentioned, his anthology contains just a few poems written in Recurrentmeter but a lot in ‘streamlike’ and lenient rhythms. Owing to their soft nature, Afaeel prosodic structure, as well as their musicality, these dominant rhythms are well suited for such circumstances as mourning, grief, nostalgia, pain, regret, and complaint.
By means of accurate statistical tables, the present article aims at introducing and analyzing the frequent and non-frequent rhythms as used in Saida’s poems. Also, an attempt is made to shed light on the status of Saida in the Indian style of poetry.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_384_a9f102141ce4d18cb64bfe813ebe7b69.pdf
سعیدا نقشبندی
شعر سبک هندی
موسیقی بیرونی
بحرهای عروضی
SaidaNaqhshbandi
Indian poetic style
Rhythm
External music
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
99
129
385
Research Paper
تحلیل داستان رستم و شغاد بر اساس مربع ایدئولوژیک وندایک
Critical Discourse Analysis of the Story of “Rostam and Shaqad” based on Van Dijk’s Ideological Square
زهرا حامدی شیروان
zahra.hamedishirvan@stu.um.ac.ir
1
سید مهدی زرقانی
zarghani@um.ac.ir
2
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد
در این نوشتار، داستان رستم و شغاد از شاهنامه در چهارچوب «تحلیل گفتمان انتقادی از دیدگاه وندایک» بررسی میشود. پس از طرح مسأله و بیان پیشینة تحقیق، «رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی» را به طور کلی و رویکرد وندایک را در تحلیل گفتمان انتقادی بهطور خاص معرّفی کردهایم. این بخش، مبنای نظری تحلیل ما را پیش روی خوانندگان قرار میدهد. در ادامه، ضمن گزارش کوتاه داستان و از طریق تحلیل مؤلفههای گفتمانمدار موجود در متن، نشان دادهایم که تدوینکنندگان روایت شغاد، با بهرهگیری از راهکارهای گفتمانی سعی کردهاند خطاهای «خودیها» را فروکاهند و عیبهای «دیگری» را برجسته کنند. در مقابل، نکات مثبت و قابل دفاع «دیگری» را کمرنگ کنند و نکات مثبت «خودیها» را در چشم مخاطب برجسته سازند . این همان چیزی است که در نظریة وندایک «مربع ایدئولوژیک» نامیده میشود؛ مربعی که باعث میشود بخشی از واقعیت و حقیقت در متن و کلام نادیده گرفته شود و یا به صورت تحریفشده به مخاطب منتقل شود. ما میتوانیم با استفاده از نظریة تحلیل گفتمان بسیاری از روایتهای ادب کلاسیک را بازخوانی کنیم و بدین ترتیب به خواننده فرصت دهیم تا از زاویة دیگری به روایتها بنگرد؛ این مقاله پیش و بیش از هر چیز کوششی است در این راستا.
In this paper the story of “Rostam and Shaqad’ fromShahnameh, the masterpiece of Persian epic poetry, is analyzed on the basis of Van Dijk’s method of Critical discourse analysis (CDA). After the statement of the problem and the review of literature, CDA is introduced briefly and then Van Dijk’s method is represented in details. This part presents the theoretical structure of our analysis. Then along with a short review of the story, we have shown that the producer of this story has tried to understate the ingroup faults and negative points and the outgroup positive points and overstate outgroup faults and ingroup positive points by means of different discursive structures in the text. These strategies are called the ideological square by Teun Van Dijk. This ideological square shows that some part of reality in the texts can be ignored or falsified. Many of the classic Literature stories can be analyzed and reread by CDA approaches and this allows the addressees to look at and read back the stories from different viewpoints. This is also the goal fallowed in this paper.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_385_85c68a8092773a66f85e3ed69f9662df.pdf
تحلیل گفتمان انتقادی
شاهنامه
فردوسی
ون دایک
مربع ایدئولوژیک
Critical discourse analysis
Shahnameh
Ferdowsi
Ideology
Racism
Ideological square
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
129
165
386
Research Paper
تحلیل تشبیهاتِ روضه الانوار
A Study of Simile in Khajou’sRawzatolAnvar
علیرضا نبی لو
dr_nabiloo@yahoo.com
1
عضو هیات علمی دانشگاه قم
دکتردر مقالة حاضر، تشبیهات روضه الانوار، از جهات مختلف ساختاری،موضوعی،ارکان تشبیه،کیفیت وجه شبه، مفرد و مرکب بودن، زاویة تشبیه و...بررسی و تحلیل شده است. سپس با بررسی آماری و بسامدی مباحث، نگرش خواجو در کاربرد تشبیهات بهتر نشان داده شده است.روضه الانوار حاوی 1827بیت و839 تشبیه است، که برحسب مقایسه تعداد ابیات و تشبیهات مشخص می شود که نسبت تشبیهات به ابیات 46% است یعنی تقریبا هر دو بیت حاوی یک تشبیه است. خواجو، بیشترین مشبّه تشبیهاتش را از اوصاف انسانی(7/50%) و مفاهیم مجرد و انتزاعی(8/24%) انتخاب کرده و بیشتر مشبّه به تشبیهات را از اشیا(5/32%) و طبیعت(5/18%) اخذ کرده است. از نظر زاویة تشبیه حدود 96% تشبیهات خواجو تکراری و کلیشه ای است و تشبیهات بکر و تازه در روضه الانوار کم است، همچنین گرایش او به تشبیهات مفرد بیشتر است و از تشبیهات مرکب استفاده چندانی نکرده است.
The question addressed in the present paper is how similes are treated in Rawzatol Anwar. They are studied in terms of structural, thematic elements of simile, aspect of simile, quality, being single and in combined form, etc. An attempt has been made to review the statistical and frequency of Khajou similes. As it is shown RawzatolAnvar contains 1827 verses and 839 similes, which is determined by comparing the number of verses and similes. Almost two verses contain one simile.
Khajou’s similes include 7.5 of human quality type, 8.24 of abstract concept type, 5.32% of objective type and 5.18% of natural type. Similes are repetitive and stereotyped. Fresh similes are few.Kjajou is also more willing to use singular similes and has made little use of complex similes.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_386_e81ae31ba2d17c17c434cdbedb40ab32.pdf
تشبیه
ارکان تشبیه
خواجوی کرمانی
عناصر تشبیه
روضه الانوار
simile
Simile elements
RawzatolAnvar
Khajou’s similes
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
165
186
387
Research Paper
پایان ناپذیری شخصیّت در داستان پایانی سیمین دانشور
Eternity of the Character in the Latest Story of SiminDaneshvar
الناز عزتی
ezati.elnaz@yahoo.com
1
فاطمه مدرسی
fatememodarresi@yahoo.com
2
کارشناس ارشد دانشگاه ارومیه
عضو هیات علمی دانشگاه ارومیه
داستان«متبرک باد خلیفه بودن انسان بر زمین، متبرک باد» آخرین داستان، از آخرین مجموعه، یعنی کتاب «انتخاب»از سیمین دانشور است؛ داستانی است که شخصیّت اصلی در مواجهه با مرگ، با ایجاد نشانگان مضمونی از سوی نویسنده در حالتی از شهود و اشراق، به باوری از پایانناپذیری خویش و استمرار در درون و هزارة بعد در پیکرة دیگر دست مییابد و هدف این پژوهش بررسی و تحلیل شگرد دانشور در چگونگی ترسیم پایانناپذیری شخصیّت در رابطه با انتخاب مضمون ارائه شدة او است. دانشور در این داستان با ایجاد بستر ژرف ساختی متناسب با مضمون داستان، تلاش داشته است با کمک مباحث اشراقی و عرفانی اهل حق که به دونادون معتقدند چهرة پایانناپذیری از شخصیّت داستان ترسیم نماید که از این رهگذر به همماهیتی شخصیّت داستان با«من» نوعی در عرفان و اشراق دست یازیده است. برآیند پژوهش نشان از آن دارد که ایجاد این پیوند موجب شگردی شده است که نویسنده بتواند در ترسیم چهرة پایانناپذیری شخصیّت داستان در مواجهه با مرگ وی در داستان توفیق یابد.
Bless being caliph of human on the earth, bless” is the latest story from the last collection (Entekhab) of SiminDaneshvar.In this story the main character in facing death, reaches a belief of her own eternity and continuity through the next millennium in another skeleton with creating a content syndrome by the author in a intuition and illumination attitude. The objective of this study is Daneshvar’s tip analysis of the illustration of the character’s eternity in relation to the selection of the content that has been presented by the author. In this narrative, Daneshvar creates a deep-structural bed related to the theme, fighting to illustrate the eternity of the main character via illuminated discussions. In this way, she has reached the same essence with the typiocal “self” in mysticism and illumination.The result of the work demonstrates that the creation of this link has brought success to the author in illustrating the character’s eternity after her death.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_387_d16cd847c9155a827abbe6fdf7c70405.pdf
سیمین دانشور
مجموعه داستان انتخاب
شخصیّتپردازی
SiminDaneshvar
Entekhab story collection
Characterization
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
187
209
388
Research Paper
اثر پذیری ساختاری کلیله و دمنه از اشعار ابوالفرج رونی
AbolFarajRooni’s Poems and their Effects on Kelileh&Demneh
لیلا امیری
amiri.laila7@yahoo.com
1
زرین تاج واردی
zvaredi@roz.shirazu.ac.ir
2
زهرا ریاحی زمین
3
کارشناس ارشد دانشگاه شیراز
عضو هیات علمی دانشگاه شیراز
عضو هیات علمی دانشگاه شیراز
اثر پذیری ساختاری کلیله و دمنه از اشعار ابوالفرج رونی* ابوالفرج رونی از پیشگامان تغییر سبک شعر فارسی از خراسانی به عراقی است. او با روحیة مبتکرانة خود دست به ابداع و نوآوریهای بسیاری زده است که سبک شعری او را از دیگر معاصرانش متمایز کرده است. ابوالمعالی نصرالله منشی نیز آفریدگار نثر فنّی و آراستة فارسی و خالق کلیله و دمنةبهرامشاه است که آنچنان که خود او گفته، «تا زبان پارسی میان مردمان متداول است به هیچ تأویل مهجور نگردد». در این مقاله سعی شده است به جنبههایی از اثرپذیری کلیله و دمنه از دیوان ابوالفرج اشاره شود. نصرالله منشی تأثیرات بسیاری را در وجوه مختلف از واژگان، ترکیبات، تعبیرات و آرایههای ادبی از ابوالفرج پذیرفته است و مصراعها و ابیات بسیاری از او را به صورت تضمین یا درج در نثر خود آورده است، این اثرپذیری از سویی میتواند جایگاه شایستة ابوالفرج را در گسترة ادب فارسی نشان دهد و از سویی دیگر بیانگر تسلّط نصرالله منشی بر دیوان شاعر همعصرش ابوالفرج رونی است.
AbolFarajRooni is one of the pioneers for changing the style of Persian poetry from Khorasanito Iraqi style.He has done so many innovations with an innovative moralwhich has caused his poetic style to be separated from his other contemporary poets. AbolMaaliNasrollahMonshi is also the creator of the technical and well–arrangedPersian and "Kelileh and Demneh" of Bahramshahi, as he said: until the time Persian language is common among people,it does not ever become obsolete. In this paper, it has been tried to point out some aspects of Kelileh and Demneh effectiveness from AbolFarajRooni,s poetical works.NasrollahMonshi has received so many impression from AbolFaraj,s lexicons, combinations, interpretations and literal figures in different aspects, and he has brought so many hemistiches and couplets from AbolFaraj,s works through warranty or insertion in his prose. From one hand, this effectiveness can show the remarkable position of AbolFaraj in the extension of Persian literature, and on the other hand, it expresses the dominance of NasrollahMonshi on his own contemporary poet'sAbolFarajRooni
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_388_35d5abf3b16e15ffbbff986d2df46381.pdf
ابوالفرج رونی
نصرالله منشی
کلیله و دمنه
اثرپذیری
AbolFarajRooni
NasrollahMonshi
Effectiveness
Similarity
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
209
239
389
Research Paper
نقش صنعت نفت در ظهور سه نویسندۀ صاحب سبک مکتب داستان نویسی جنوب
- Oil Industry and its Relation with the Works of Three Iranian Writers from the South of the Country(Ahmad Mahmood, Sadegh Choobak & Ebrahim Golestan
سید مهدی نوریان
mehnourian@qmail.com
1
شبنم حاتم پور
shatampour@yahoo.com
2
عضو هیات علمی
دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد واحد نجف آباداصفهان
همچنانکه ظهور صنایع در شهری شدن جوامع سنتی و رشد مدرنیزه تأثیر بسیار داشته است؛ باعث تغییراتی در فرهنگ، ادبیّات و هنر این جوامع نیز گردیده است. آرمان شهری که انسان از پیشرفت صنعت در انتظار آن بود با تمام جذّابیت ها،کشش ها و حتّی دافعه ها در آثار هنرمندان و نویسندگان رخ نمایاند و تاکنون نیز تأثیرات خود را نشان می دهد. در کشور ما یکی از مهمترین این صنایع، صنعت نفت است که از زمان شکل گیری تا کنون کانون توجّهات اقتصادی، سیاسی و ... بوده است. این صنعت که در جنوب کشور، رشد چشمگیری داشته؛ در شیوهء زندگی مردمان جنوب تأثیرات بسیار داشته است. در این مقاله با بررسی مکتب داستان نویسی جنوب به دنبال تأثیرات صنعت نفت در ادبیّات داستانی خواهیم بود و نقش این صنعت را در ظهور سه نویسندهء منتخب داستان نویسی جنوب ایران بررسی خواهیم کرد. دلیل انتخاب این سه نویسنده سبک داستانی منحصر به فرد آنهاست که نه تنها در مکتب داستان نویسی جنوب بلکه در جریان داستان نویسی معاصر فارسی تأثیر گذار بوده اند.
As industrygrowth has made many effects on urbanization of industrial societies and modernization it can bring changes in culture and art of these societies. One of the most important industries in our country is oil industry since it was the inception of economic and political focus. This industry growth in the south has made a great impact on life style of the people living in the south of the country.The purpose of this paper based on the works of three writers from the south of the country will examine the sociological style approach used by them. This study has shown that, SadeghChubak and EbrahimGolestan who worked for oil ministry have been less affected by their job in oil industry than Ahmad Mahmood. It may be due to the fact that Ahmad Mahmood has been living in south, while the other two writers have not been living there. Another reason for the attention of Golestan and Chubak was the kind of technique and style that they used to tell their stories; however, Ahmad Mahmud as a realistic writer has more reflected the real life of people in the south.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_389_5a684e2e03851466d60f9ee345be0870.pdf
تأثیرات صنعت نفت-داستان نویسیِ مکتب جنوب
احمد محمود
صادق چوبک
ابراهیم گلستان
Ahmad Mahmoud
SadeghChubak
EbrahimGolestan
Oil Industry
Sociological approach
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2014-09-23
15
28
239
266
390
Research Paper
آمیختگی شطح با کاریکلماتور در نثر احمدعزیزی
A Mixture of "Shath" with Caricalmatur in Ahmad Azizi’s Prose
لیلا درویشعلی پورآستانه
ldarvishalipur@yahoo.com
1
علی صفایی
safaei45@yahoo.com
2
کارشناس ارشد دانشگاه گیلان
عضو هیات علمی دانشگاه گیلان
احمدعزیزی ( ـ 1337) از چهره های موفق ادبیات معاصر در حوزه های شعر، نثر و روزنامه نگاری است، وی که از احیاگران شطح در دورهء معاصر است ، با اتّکا به دستاوردهای شطح قدما و افزودن تکنیک های زبانی و تصویری وتنوّع موضوعی توانست صورتی نو به شطح قدما ببخشد و نوعی عرفان اجتماعی را مطرح کند. به گونه ای که در حوزهء بازی های زبانی و تصویری به کاریکلماتور (کاریکاتور کلمات) نزدیک شود. امّا باوجود شگردهای متنوّع زبانی که عزیزی به کار گرفته توجّه به معنا در اوج قرار دارد و در مقایسه با کاریکلماتورنویسان خوشبینانهتر به جهان می نگرد، همچنین شطح او در مقایسه با شطح قدما به دلیل غلبه نگاه عرفان اجتماعی ، آفاقیتر و کاربردیتر جلوه می کند. مقالهء حاضر ، با روش توصیفی ـ تطبیقی و استقراء تام از مجموعه شطحیّات عزیزی با عنوان «یک لیوان شطح داغ»، می کوشد تا ضمن معرفی اجمالی عزیزی و شطحیاتش ، هر سه گونه کاریکلماتور یعنی لفظ گرا ، تصویرگرا و معناگرا را با ارائهء شواهدمتنی ، در همین مجموعه وشباهت شطح عزیزی را با کاریکلماتور های پرویز شاپور و سایرین نمایان سازد. واژگان کلیدی: احمدعزیزی، نثر معاصر، عرفان اجتماعی، تصویر، شطح ، کاریکلماتور. * تاریخ دریافت مقاله:24/3/91 تاریخ پذیرش نهایی: 29/3/92 1- نشانی پست الکترونیکی نویسنده مسئول: Ldarvishalipur@yahoo.com
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_390_f8ca1de1d14166c61b97233af13f819e.pdf
احمدعزیزی
نثر معاصر
عرفان اجتماعی
تصویر
شطح
کاریکلماتور
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2013-09-23
15
28
267
292
391
Research Paper
بررسی دو حکایت از باب سوم مرزبان نامه بر بنیاد «الگوی کنش» گریماس
An Investigation of two Tales from the Third Chapter of Marzbannameh Based on the Greimas “ActantialModle
نسرین علی اکبری
1
خدیجه محمدی
xadigeh@yahoo.com
2
سمیرا ریزه وندی
3
عضو هیات علمی دانشگاه کردستان
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه کردستان
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه کردستان
ساختارگرایی یکی از رایجترین و دیرپاترین مکتبهای روایت شناسی است. این دیدگاه به پیروی از زبانشناسی پایهریزی شد؛و در پی تدوین دستور زبان داستان بود تا بتواند ساختار روایتهای پایه(هسته) را توضیح دهد. بر اساس نظر گریماس(A.J.Greimas) هر داستان از تعدادی پیرفت و هر پیرفت از تعدادی الگوی کنش تشکیل شده است. مرزباننامه یکی از آثار تمثیلی زبان فارسی است که سعدالدین وراوینی در اوایل قرن هفتم آن را از زبان طبری کهن به نثر فنی فارسی و به شیوة کلیله و دمنه ترجمه کرده است. ساختار منسجم و جنبههای روایی این اثر، سبب شده است که بتوان آن را از چشمانداز نظریههای نقد ادبی بازخوانی کرد. ازاینروی، کنشهای( action) دو حکایت کنشگر محور داستان «شاه اردشیر و دانای مهران به» و داستان «سه شریک راهزن» از باب سوم که با طرح (plot) باب سوم پیوند دارد، با رویکرد گریماس بررسی میشود. در این مقاله بر پایة رویکرد گریماس نشان داده شده که این شیوه برای بررسی حکایتهای فارسی از چه میزان توانایی برخوردار است. روشن شد که در این حکایتها، کنشگرها مهمترین تشکیل دهندة عناصر داستان هستند که علاوه بر شخصیّتهای اصلی، مفاهیم انتزاعی، ویژگیهای شخصیّتی و ظاهری شخصیّتها را نیز دربر میگیرند.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_391_17546d4b8df64a5da06985ac901606f6.pdf
ساختارگرایی
روایت
الگوی کنش
گریماس
مرزباننامه
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2013-09-23
15
28
293
316
392
Research Paper
بررسی عناصر دینی و اندیشههای عرفانی در حماسة جهانگیرنامه
A Study of the Religious and Mystical Elements in Jahangirname’s Epic
رضا غفوری
reza_ghafouri1360@yahoo.com
1
محمدرضا غفوری
2
دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
دانشیار دانشگاه شیراز
جهانگیرنامه سرودة شاعری گمنام به نام مادح است که در دوران جایگزینی حماسه های دینی، جای حماسه های ملّی و با هدف نیکفرجامی برای داستان رستم و سهراب ساخته شده است؛ نقش نقالان و راویان داستانهای حماسی ایران در سرودن این حماسه قابل توجّه است. دوران آمیختگی و امتزاج داستانها و اسطورههای ایرانی با اساطیر غیر ایرانی را، به طور دقیق، نمیتوان تعیین کرد. امّا با اطمینان میتوان گفت که با ورود اسلام به ایران، به تدریج عقاید اسلامی و پس از آن اندیشههای عرفانی، در ادبیّات حماسی ایران، نفوذ بیشتری مییابد. این تأثیر تدریجی و افزاینده، تا جایی پیش میرود که نه تنها برخی قهرمانان در هر دو روایات ایرانی و غیر ایرانی، سرگذشتی تقریبا همانند مییابند، بلکه حماسهای همچون جهانگیرنامه سروده میشود که تأثیرپذیری از عناصر اسلامی و عرفانی در بنمایه و زبان آن، تا حدّ یک ویژگی چشمگیر سبکشناسی، پدیدار میشود. در این مقاله، نخست به تأثیر عناصر غیر ایرانی درحماسههای ملّی نگاهی انداخته، سپس به توصیف عمدهترین تأثیرات اندیشههای اسلامی و عرفانی، در حماسة جهانگیرنامه پرداختهایم. علاوه بر این، با تکیه بر همین ویژگی سبکشناسانه، پیشنهاد شده است که زمان سرودن این حماسه را، بسیار متأخرتر از تاریخی میتوان شمرد که برخی پژوهشگران پیشین گمان کردهاند.
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_392_8c5b6bccbe6d4b1c04856f4b8893c834.pdf
واژگان کلیدی: حماسههای ملّی
جهانگیرنامه
عناصر غیر ایرانی
عرفان و تصوّف
per
دانشگاه یزد
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
2645-453X
2645-4548
2013-01-20
15
28
317
340
393
Research Paper
ترکیبِ برشده گوهر،جان و خرد در بیتی از دیباچة شاهنامه
Spirit and Reason in the First Poetic Line of Shahnameh’s Preface..
حمیدرضا اردستانی رستمی
h_ardestani_r@yahoo.com
1
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
در دیباچة شاهنامه، این بیت: ز نام و نشان و گمان برتر است/ نگارندة برشده گوهر است، نهاده شده که مفسّرانِ شاهنامه از «برشده گوهر» در مصراع دوم، تعبیرهایی چون آسمان، انسان، آفریدگار و جان داشته اند. نوشتار پیشِ رو، با توجّه به این که باید اندیشه و باور فردوسی را در دو حوزة ایرانی و اسلامی سنجید، بر آن است که «برشده گوهر» را با در نظر گرفتنِ دیدگاه اسماعیلیان و همین طور باورهای موجود در فرهنگِ باستانیِ ایران، می توان بیانِ دیگری از «خرد و جان» پنداشت. در سخنانِ ناصرخسرو اسماعیلی، عقل و نفس (=خرد و جان) برتر از زمان/ آسمان پنداشته شده و از آن دو، به «جوهرِ عقل و نفس» تعبیر شده که چون نفس از عقل پدیدار گشته، گویا یک گوهر انگاشته شده است. بر این مبنا، مقصود از «برشده» در مصراع فردوسی «خرد وجان» است که در رتبت بر فراز همة آفریدگان قرار دارند و گوهر/ جوهر را در مقابلِ عرض پنداشت و مصراع را این گونه گزارش کرد: خداوند، آفرینندة جوهر عقل و نفس (=خرد و جان) است که به ذات خویش قائم اند و «پروردگان دایة قدس اند در قدم». در تعبیری دیگر نیز می توان گوهر را «سنگ» پنداشت که آسمان- بنابر دیدگاهِ ایرانیان- از آن شکل گرفته؛ پس گوهر مجازاً آسمان تواند بود و «برشده» بر اساسِ سخن اسماعیلیان، کنایه از خرد و جان است که برفراز یا به سویِ آن گوهر/ آسمان در پرواز است. با توجّه به دیدگاهِ باستانی نیز «برشده گوهر» را می توان «خرد و جان» خواند. در متون پهلوی آتش از خردِ اورمزد شکل گرفته و جان هم زادة آتش است. در مصراعی دیگر از دیباچه، آتش، برشدة تابناک خوانده شده است. با توجّه به این مصراع می توان «برشده گوهر» را عنصر آتش دانست که زادة خرد است و زایندة جان و آن را تعبیری از خرد و جان پنداشت
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_393_01cb204be7cf9c7c16e3df30b33c161c.pdf
ترکیبِ برشده گوهر
جان و خرد در بیتی از دیباچة شاهنامه